امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
امیر محمدامیر محمد، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

امیررضاجون

مهمونی دایی مامان

سلام چند روز قبل از ماه رمضون  مهمونی دایی مامان بود باز اونجا همه جمع شده بودند دوستای تو هم بودند منم از مامان یکی از دوستات  اجازه گرفتم که عکسشو تو وبلاگت بزارم  بیتا  یک سال رو رد کرده شیطون هم هست با مامانش دو ساعت انواع شکلک هایی رو که بلد بودیم در اوردیم تا یدونه عکس ازش بگیریم همش چشمش به تو بود صدات می کرد و می خواست باهات بازی کنه   این تویی تو مهمونی  که ماشالاه سر حال بودی   اینم بیتا دختر پسر خاله مامان  عکس بقیه دوستات رو هم بعدا تو فرصتهای مناسب میزارم برات ...
1 مرداد 1391

کارهای امیررضا

سلام عروسک من امیررضا جون الان دیگه هفت ماهت کم مونده تموم بشه و چند روز دیگه میری تو هشت ماه الان تو میتونی قشنگ و بدون کمک گرفتن از کسی به مدت زیاد بشینی بعضی موقع ها هم حرف های ساده رو می تونی تکرار کنی و  قشنگ دقت میکنی به کارهای بقیه ویاد میگیری و سعی می کنی تو هم اون کارها رو انجام بدی بعضی عکسهای تازه تو هم گذاشتم         ...
24 تير 1391

دل نوشته های مامان امیررضا

امروز که مهمون خاله هستیم داشت برات ثبت خاطره می کرد منم خواستم برات یادگاری بذارم  آخه از بس شیطونی می کنی فرصت سر خاروندن ندارم چه برسه به اینجور کارا !!! عزیز دلم هر روز بزرگتر میشی و شیرین تر هر وقت که سیر می خوابی و به خمیازه های کشدار بیدار میشی  و مات اطرافو نگاه می کنی تا کنارت نیام و بهت سلام نکنم تکون نمی خوری وای از اون لبخندت   که دل آدم رو می بره هر کی یه بار ببینه عاشقت می شه . دوستت دارم پسرم  تو واسه ما یه  هدیه  شیرین از طرف خدایی  با آرزوی زیباترین لحظه های خوش و شیرین برای دلبند نازنینم . ...
21 خرداد 1391

امیررضا بزرگ شده

امیررضا جون دیگه بزرگ شدی  قشنگ میتونی وسایل و اسباب بازیات رو تو دستت بگیری و باهاشون بازی کنی شیطون تر هم شدی تا دستت به یه چیزی می خوره  ومیگیری تو دستت میکشی           ...
13 خرداد 1391

امیررضاجون

سلام خاله جون ببخشید که دیر وبت رو آپ می کنم آخه خیلی کار ریخته رو سرم درسهای دانشگاه از یه طرف کارای پژوهشی هم از یه طرف دیگه دیگه فرصت نمیکنم به کارای دیگم برسم امروز برا اولین بار اومدی جشن با اینکه نی نی های بقیه هم بودن ولی تو شده بودی گل مجلس آخه همه میگن از همشون بامزه تر وخوشگلتر وخوردنی تر هستی تو هم که تا میتونستی با کارات دل همه رو میبردی اینم چندتا از عکسای جدیدته برات میزارم اینقدر سربه سرت گذاشته بودم که دیگه پکر شده بودی تازگی ها هم یاد گرفتی وقتی کسی زیاد سربه سرت میزاره واذیت میشی میگی ماما یه جا هم که بند نیستی ماشالاه هروقت میخوابونیمت جیغ میزنی وسرت رو بلند میکنی که منو بلند کنید بعدش هم شروع میکنی با دق...
2 فروردين 1391